به آب و تاب که را جلوهی ستارهی توست؟
که آفتاب در این باب استعارهی توست
همین امید نه ترجیع مهربانی تو
که عشق نیز به تکرار خود دوبارهی توست
نسیم کیست به چوپانی دلم؟ که تویی
که گلههای گلم پیش چوبپارهی توست
بهار با همهی جلوه و جمال گلی
به پیش سینهی پیراهن بهارهی توست
سپیده را به بر و دوش خود چرا نکشی؟
که این حریر جدا بافت از قوارهی توست
تو داغ بر دل هر روشنی نهی که به باغ
چراغ لاله طفیل چراغوارهی توست
رضا به قسمت خاکسترم چرا ندهم؟
به خرمنم نه مگر شعله از شرارهی توست؟
ستاره نیز که باشم کجا سرم به شهاب
که رو به سوی سحر قاصد سوارهی توست
اگر به ساحل امنی رسم در این شب هول
همان کنار تو آری همان کنارهی توست
حسین منزوی
همیشه فکر میکردم غم انگیزترین غروب،
غروب زندگی است
ولی تازه فهمیدم که
هیچ غروبی غم انگیزتر از دوری تو نیست .
ممنونم
مرا عشق علی در آب و خاک است /
ولای مرتضی از شیر پاک است /
شکاف کعبه ثابت کرد بر خلق /
خدا هم بحر حیدر سینه چاک است .
ماه مهمانی خدا بر تمام عاشقان این ماه مبارک .
شهادت حضرت علی هم پیشاپیش تسلیت باد .
[گل][گل]
سلام شعر قشنگی بود.
سلام
ممنونم
سلام دوباره،من لینکتون کرده بودم ولی شما