♥دلـــ ِ دریـــ ـــــ ـــایی منـــ♥

همه تفاوت ما این است: تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمی برم . . .

♥دلـــ ِ دریـــ ـــــ ـــایی منـــ♥

همه تفاوت ما این است: تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمی برم . . .

خوشه چین

من که فرزند این سرزمینم

در پی توشه ای خوشه چینم

شادم از از پیشه ی خوشه چینی

رمز شادی بخوان از جبینم

قلب ما، بود مملو از شادی بی پایان

سعی ما، بود بهر آبادی این سامان

خوشه چین، کجا اشک محنت به دامن ریزد

خوشه چین، کجا دست حسرت زند بر دامان

ای خوشا، پس از لحظه ای چند، آرمیدن، همره دلبران خوشه چیدن

از شعف، گهی همچو بلبل، نغمه خواندن، گه از این سو به آنسو پریدن

قلب ما بود.......

برپا بود جشن انگور، ای افسونگر نغمه پرداز

در کشور سبزه و گل، با شور و شعف نغمه کن ساز

قلب ما.......

محزون مباش ای دل...

ای وای بر اسیری

کز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد

صیاد رفته باشد





آه از دمی که تنها

با داغ او چو لاله

درخون نشسته باشم

چون باد رفته باشد



امشب صدای تیشه

از بیستون نیامد

شاید به خواب شیرین

فرهاد رفته باشد



خونش به تیغ حسرت

یارب حلال بادا

صیدی که از کمندت

آزاد رفته باشد


از آه دردناکی

سازم خبر دلت را

وقتی که کوه صبرم

بر باد رفته باشد



رحم است بر اسیری

کز گرد دام زلفت

با صد امیدواری

ناشاد رفته باشد


شادم که از رقیبان

دامنکشان گذشتی

گو مشت خاک ما هم

بر باد رفته باشد



پرشور از حزین است

امروز کوه و صحرا

مجنون گذشته باشد

فرهاد رفته باشد