بشنوید ای شعر زیبای مولانا را با اجرای گرو دنگ شو...
"از جنگ میترسانیم گر جنگ شد گو جنگ شو
نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو
تو عاقلی و فاضلی دربند نام و ننگ شو
ماییم مست ایزدی زان بادههای سرمدی
تو عاشق نقش آمدی همچون قلم در رنگ شو
رفتیم سوی شاه دین با جامههای کاغذین
ای روح این جا مست شو وی عقل این جا دنگ شو
در عشق جانان جان بده بیعشق نگشاید گره
خواهی به سوی روم رو خواهی به سوی زنگ شو
شد روم مست روی او شد زنگ مست موی او
زین بت خلاصی نیستت خواهی به صد فرسنگ شو
در دوغ او افتادهای خود تو ز عشقش زادهای
این گو برو صدیق شو و آن گو برو افرنگ شو
گر کافری میجویدت ور ممنی میشویدت
از دخل او چون نخل شو وز نخل او آونگ شو
چشم تو وقف باغ او گوش تو وقف لاغ او
گر راستی رو تیر شو ور کژروی خرچنگ شو
هم چرخ قوس تیر او هم آب در تدبیر او
خواهی عقیق و لعل شو خواهی کلوخ و سنگ شو
ملکی است او را زفت و خوش هر گونه ای میبایدش
با سیل سوی بحر رو مهمان عشق شنگ شو
گر لعل و گر سنگی هلا می غلط در سیل بلا
گر آب دریا کم شود آنگه برو دلتنگ شو
بحری است چون آب خضر گر پر خوری نبود مضر
گر یاد خشکی آیدت از بحر سوی گنگ شو
میباش همچون ماهیان در بحر آیان و روان
چون آن کند رو نای شو چون این کند رو چنگ شو
گه بر لبت لب مینهد گه بر کنارت مینهد
مستان او را جام شو بر دشمنان سرهنگ شو
هر چند دشمن نیستش هر سو یکی مستیستش
شد روز عرض عاشقان پیش آ و پیش آهنگ شو
سودای تنهایی مپز در خانه خلوت مخز
باغ پرانگور ویی گه باده شو گه بنگ شو
آن کس بود محتاج می کو غافل است از باغ وی
کت گفت کاندر مشغله یار خران عنگ شو
خاموش همچون مریمی تا دم زند عیسی دمی"