همچو نی می نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل من که با هر داغ پیدا ساختم سوختم از داغ نا پیدای دل همچو موجم یک نفس آرام نیست بس که طوفان زا بود دریای دل دل اگر از من گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل ما ز رسوایی بلند آوازه ایم نامور شد هر که شد رسوای دل گنج منعم خرمن سیم و زر است گنج عاشق گوهر یکتای دل در میان اشک نومیدی رهی خندم از امید واری های دل ------------------------------------ گاهی اگر توانستی ، اگر خواستی ، اگر هنوز نامی از من در سر داشتی نه در دل! در کوچه ی تنهایی من قدمی بگذار, شلوغی کوچه ظاهریست ، نترس، بیا، نگاهی بینداز و برو.. همین.......!!