ایکه ما را از نگاهی بیخود و دیوانه کردی از دو چشم میگسارت،کار یک میخانه کردی
پرده از عارض گشودی جلوه ای بر ما نمودی خویش را در حسن و ما را در جنون افسانه کردی
مست و لایعقل چنانم که سر از پا می ندانم تا چه میبود اینکه امشب باز در پیمانه کردی
عجز کردم ناز کردی،زلف پرچین باز کردی بود زنجیرت مهیا چاره ی دیوانه کردی
تا شود از غم خروشان فرقه ی عنبر فروشان در کساد مشک و عنبرگیسوان را شانه کردی
ای حریف لاابالی بسکه هر روزی بجائی دیر را مسجد نمودی کعبه را میخانه کردی
تا که در دامت فتادم خانمان بر باد دادم حبذا گنجی که ما را ساکن ویرانه کردی
ای وقار امشب سرودی میسرایی بیخودانه باده خوردی یا سرودی از لب جانانه کردی
"وقار شیرازی"
سلام،یه آپ کردم فقط بیا بخون،پسرا نیان که س ک س می خونند و روشون باز میشه و نمیشه جمعشون کرد(شوخی کردم بیاید بخونید ولی فقط جنبه داشته باشید).