با چراغی به سراغم نرسید
هیچکس موقع پژمردن برگ
با گلی تازه به باغم نرسید
هیچکس بازو به بازویم نداد
ای روزگار
گل پریشان شد ،زمستان شد بهار
از جوانی نیست چیزی یادگار
هیچکس این روزها همدرد و همرازم نشد
آگه از درد من و دلتنگی سازم نشد
باغ زیر بال پروازم نشد
هیچکس
هیچکس این روزها همدرد و همرازم نشد
آگه از درد من و دلتنگی سازم نشد
باغ زیر بال پروازم نشد
هیچکس
هیچکس تنهایی ام را حس نکرد
هیچکس محرم نشد
هیچکس مرهم نشد
آنکه مرهم شد بر زخم دلم
خود روزی نمک شد بر زخمهایم
هیچکس...هیچکس
سلام